لب دریای خیال ،
آرزوهای محال من تو را می بینم
آه...محوی در مه !
به چه می اندیشی؟
به سکوتی مبهم یا بدین فاصله ها؟
من و تو فاصله را می شکنیم
من و تو عاشق بودن هستیم
من و تو می خوانیم
نه به چنگ نه به تار نه به آوای بهار
که به درد که به رنج که به هر آنچه کشیدیم از این دوری یار
به چه می اندیشم؟
به سکوت یا صدای گیتار؟
نه سکوت نه نت آن گیتار
که به عشق که به ماندن رفتن و محو شدن در خروش امواج ،
گم شدن ،
پاک شدن
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط علی جعفرزاده
آخرین مطالب